آدم وقـتي يـه حـس تکرار نشدني رو
با يکي تجـربه مـيکـنه ..
ديگه اون حــس رو با کـس ديگه اي
نـميـتونه تـجـربه کـنه !
بـعـضي حــس هـا ..
خــاص و نــاب هـسـتـنـد ..
.یه آدمایی هستن که همیشه با حوصله جواب اس ام اساتو میدن ... !
هروقت ازشون بپرسی چطوری؟ میگن خوبم ... !
وقتی میبینن یه گنجشک داره رو زمین دنبال غذا میگرده , راهشون رو کج میکنن از یه طرف دیگه میرن که اون نپره ... !
همینایی که تو سرما اگه یخ ام بزنن, دستتو ول نمیکنن بزارن تو جیبشون ... !
آدمایی که از بغل کردن بیشتر آرامش میگیرن تا از ... !
... ... اونایی که تو تلفن یهویی ساکت میشن ... !
اینایی که همیشه میخندن ... !
اینایی که تو چله زمستون پیشنهاد بستنی خوردن میدن ... !
همونایین که براتون حاضرن هرکاری بکنن ... !
اینا فرشتن ... !
تو رو خدا اگه باهاشون میرید تو رابطه , اذیتشون نکنین ... !
تنهاشون نذارین ؛ داغون میشن
.
مترسک را دار زدند
به جرم دوستی با پرنده ...
که مبادا
تاراج مزرعه را به بوسه ای فروخته باشد...
راست میگفت :
که اینجا قحطی عاطفه هاست...
گی مثل بازی حکمه..............!!

اصلا نگران نباش
جایت خالی نیست
جایت را درد نبودنت پر کرده است

نِگاهَت چیزیسـ ـت کـ ـہ نِمیدآنَمـ ـ چیسـ ـ ت ؟؟؟!!!
.. مثل آرامِش بَعـ ـ ـداَز یِک #غَــمــــ ...!
مِثل پیداشُدَن یِک #لَبخَنــــد ...!
♥ مِثل بـ ـوے نَمـــ ِ بعَداَز #بـــاراטּ ♥
در #نِگاهَت چـ ـیزیست کـ ـہ نمیدآنَم چـ ـیسـ ـت ؟؟؟!!!
مرا خندان نشان ميدهد....
يک تصوير قديمي از من..
راستي.....
آخرين باري که خنديدم کي بود.....؟

خاطره ای از دختر 17 ساله بی نام و نشون : مادر نازنیم کجایی که ببینی فلاکت عروسکت رو!همون عروسک خوشگلی که می گذاشتی روی پاهات و موهاش رو می بافتی
دیشب کجا بودی که ببینی چطور همون موها در دست های پسرا بود و مرا بر روی زمین می کشیدند و نبودی ببینی که چطور ادامه=ادامه مطلب

وقتی می شکنم خوب تماشا کن
اولین روز بارانی را به خاطر داری؟
غافلگیر شدیم چتر نداشتیم خندیدیم دویدیم
وبه شالاپ شلوپ های گل آلود عشق ورزیدیم
دومین روز بارانی چطور؟
پیش بینی اش را کرده بودی چتر آورده بودی و من غافلگیر شدم
سعی می کردی من خیس نشوم
و شانه سمت چپ تو کاملا خیس بود
و سومین روز چطور؟
گفتی سرت درد می کند و حوصله نداری سرما بخوری
چتر را کامل بالای سر خودت گرفتی
و شانه راست من کاملا خیس شد.
وچند روز پیش را چطور؟
به خاطر داری؟
که با یک چتر اضافه آمدی و مجبور بودیم
برای اینکه پین های چتر توی چش و چالمان نرود
دو قدم از هم دورتر راه برویم…
فردا دیگر برای قدم زدن نمی آیم تنها برو...
مے گوينـد قِسمتـــ نيستـــ حِکمَتـــ استـــ !!
.
.
.
.
.
خدايـا . . .
.
مـَن معنیِ قِسمتـ و حِکمَتـــ را نمے دانمــ
.
امـآ تـو معنےِ طاقَتــــ را مے دانـی . . .
.
.
.
مـگــه نــه ؟؟؟

می آیی ... می روی ... و فقط یک سلام ... و گاهی یک خداحافظی
نه ... این انصاف نیست ...
من و یک دنیا عشق .... تو و یک دنیا بی تفاوتی ...
